از کنار رویاهایتان بی تفاوت نگذرید .

1.کابوسهای دوره ای زیاد می بینم رویاهای سریالی خوابهای که تو خوابند، یه دوره ای اینقدر خواب تو خواب میشد که وقتی از خواب بیدار میشدم می دیدم تو خوابم هنوز بعد اینقدر کلافه می شدم که داد میزدم یک نیروی انسانی می خوام که بیاد منو نجاات بده و وقتی هیچ نیروی انسانی پیدا نمی شد یهو خودم از خواب بیدار می شدم و می دیدم که اینقدر با ناخونام کف دستمو فشار دادم که کف دستم زخمی شدند ... خواب و رویا خیلی شبیه همند حداقل از یک جنسند یه چیزایی که اینجا نیستندو تو یه طبقه دیگه از زندگی ما وجود داره و...



2.همیشه این از ذهنم می گذشت که میشه یه نفر پیدا بشه و از کابوسها ورویاها یه فیلم بسازه ...شایدم یه زمانی خودم فیلمساز شدم و از رویاها و کابوسهای خودم یک فیلم ساختم ...تا اینکه اینسپشنو دیدم ،متوجه شدم نه خیلی های دیگه هم به این قضیه فکر کردند و تنها من نیستم که رویاها ذهنمو درگیر می کنن . گرچه که بخشی از اون چیزی که ذهنمو درگیر می کرد دراین فیلم بود و بخش هایی نبود .از این جهت میگم که رویای هر کسی با کس دیگه متفاوت...


بعد نوشت : این روزاخیلی می خوابم و در عوض گریه نمی کنم . "شاید خوابیدن هم یک نوع گریه کردنه "* !


*رضا قاسمی




۲ نظر:

  1. اما من از این فونتت متنفر نیستم!
    پینوشتتو خیلی دوست داشتم

    پاسخحذف
  2. ترجیح میدم به خودم آسیب برسونم تا به دیگران.
    جه شبیه.
    و درباره ی این پست هم با اینکه شاید هیچوقت نمیگفتم، الان میگم، چون کمی شبیه بود، خیلی کم، میگم که مرز بین واقعیت و رویا برام دریده شده، یامنو دریده یا چیزی شبیه این.
    اصلا برام جالب نیست که اسم بلاگت یا راحتتر بگم اسم خودت تغییر میکنه و این یه نظر شخصی و به تو ربطی نداره، چون حس خوبی بهم نمیده.
    برای من که عقل ندارم و با حس هام زندگی میکنم خیلیه. البته این زیاد تاثیری نداره وقتی که میدونم دوسِت دارم.

    پاسخحذف