وقتی از شدت خشم دندان قروچه می رویم

همیشه به خودم می گفتم  چطور میشه آدمی که توی عمرش از دیدن خون بیهوش میشه ...از بریده شدن سر حیوانات آزرده میشه ...توی عمرش حتی جرات کشتن حشرات رو هم نداشته ؛ در یک لحظه و در یک آن آدم می کشه ؟! اگر اون لحظه هم وسیله ای دم دستم یا خشمم را کنترل نمی کردم ، تبدیل به یک قاتل می شدم ...به همین راحتی !
***
بغل دستی ام  بی مقدمه ازم می پرسه : "اصلا به مرگ هم فکر می کنید شما ؟"
تصورم این بود که شاید افکار آشفته ام به او منتقل شده...از این تله پاتیش خوشم اومد ... بهش گفتم :خوب آره ...همیشه ...هر لحظه ...توی دلم گفتم توی همین لحظه لعنتی هم داشتم باهاش کلنجار می رفتم ...ولی عجب سئوال فلسفی ای پرسید طرف!
ادامه داد: آدمایی که به مرگ فکر می کنند ، اعمال و رفتارشان طوریه که آمادگی رفتن به جهان دیگه رو دارند ...
-         خوب؟!
-         شما توی رفتارتون نشون نمی دید !من همیشه به دانش آموزام میگم کسائیکه به مرگ فکر می کنند ،آگاهند و مواظب رفتارشان هستند، حجابشان را رعایت می کنند! شما بدحجابا...
از عصبانیت در حال انفحار بودم ...ادامه داد؛ "وظیفه من امربه معروفه...من همیشه به شاگردام می گم ... "تقریبا وسط حرفش پریدم ؛من اگه جای شما بودم به دانش آموزام یاد می دادم که هرگز هرگز هرگز تو زندگی شخصی آدمها دخالت نکنند و فضولی رو از زندگیشون حذف کنند . خانومه قبل از اینکه پیاده بشه ازم عذرخواهی کرد ...من لبخندی زدم ..."چه خوب شد نکشتمش..."بیچاره از دست امثال ما چی میکشه ؟!
پ.ن.1: نه من حتی اگه وسیله ای هم دم دستم بود ...حتی اگر نمی تونستم خشمم را کنترل کنم باز هم قاتل نمی شدم و نمی شوم ... چون در چنین حالتی ترجیح میدم به خودم آسیب برسونم تا به دیگران ...

۶ نظر:

  1. پیشنهاد می کنم یه جوری رفتار کن طرف اذیت شه غصه بخوره عصبی شه نه تو

    پاسخحذف
  2. بعضی وقتا آدم راهی جز کشتن برامون نمیذارن

    پاسخحذف
  3. هیچی این اندازه حال نمیده که وقتی طرف داره از عصبانیت منفجر میشه تو یه نیمچه لبخندی بزنی و در عین ریلکسی جوابشو بدی

    پاسخحذف
  4. اینجا رو تو مینویسی!چه کشفی!
    پس اونقدرها هم لاللمونی نگرفتی سارینای دوس داشتنی!

    پاسخحذف
  5. می بینم که دلت کپک زده اه که سطری بنویسی از تنگی دل همچون مهتاب زده ای از قبیله آرش بر چکاد صخره ای
    از کن لوچ باد که بر مرغزار می‌وزد رو ببینی کفایت میکنه
    بقیه شون واجب عینی نیستن کفایین فقط اون یکی عینیه

    پاسخحذف
  6. opposite of harmony :نمی دونم چرا با اسمای مستعار نمی تونم زندگی کنم . انگار یه شخص دیگه ام ..

    پاسخحذف