an unspeakable Betrayal

این روزها تصادفات جاده ای زیاده ، هواپیما زیاد سقوط می کنه ، آدمها با بیماریهای عجیب و غریب می میرند و ما هم مثلا خودمان را زده ایم به آن راه و حالیمان نمی شود (یک چیز مثل دیوانگی خودآگاه )!!!
دارم به یک سفر اضطراری میرم شاید سقوط کردم ته دره به هر حال " من یک ماجراجو هستم ،اما نه از آنهایی که برای اثبات شجاعتشان زندگی را به بازی می گیرند ، من دنبال مرگ نمی گردم ، اما احتمال رویارویی با آن وجود دارد ، پس شاید این خداحافظی من باشد ، از این فرمانده کوچک یادی بکنید ."

اول به سراغ چه کسانی رفتند ؟

اول به سراغ یهودی ها رفتند .
من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم .
پس از آن به لهستانی‌ها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم .
آن‌گاه به لیبرال‌ها فشار آوردند
من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم
سپس نوبت به کمونیست‌ها رسید
کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم .
سرانجام به سراغ من آمدند
هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند.

مسکنت را قورت بده

۱.دو نفر
سه نفر
چهار نفر
پنج نفر
نشسته اند رو بروی هم . بعضی ها سیگار می کشند .بعضی ها سرهایشان را روی زانوهایشان گذاشته اند و موهایشان توی صورتشان ریخته ... بعضی هم گریه..."بعضی ها دروغگوهای قهاری هستند ."
دو نفر
سه نفر (مثلثی)
چهار نفر (مربعی)
پنج نفر (دایره وار)
اینها همه شان تنهان و دردهای مشترک دارند .
یک نفر هم آن دورها روی کاناپه نشسته و کتابش را برعکس روی زانوهایش گذاشته و دارد فکر می کند : چون خمشان بیگنه روی به آسمان نکن !
۲.این روزها دست و پا زدنهای بعضی عالیجنابان بسیار دیدنی است . به هر ریسمانی چنگ می زنند تا ضعفشان را به نمایش بگذارند غافل از اینکه اعتراف گالیله در دادگاه نمایشی از گردی زمین نکاست و نخواهد کاست .

چیزی شبیه لطفا خفه شو


هیجاان؟!
این روزا نقش آدمي رو بازی می کنم که روی کاناپه نشسته گوشه های ناخنش را می جود ... ریموت کنترل توی دستش هست و با کانالای تی وی بازی می کنه و همش منتظر یک اتفاق عجیب غریب است ولی ظاهرا زهی خیاال باطل !