دلت چه شد ؟


زمانی که اجداد پدریم بر حسب ضرورت از شهر کنونی "گروس" مهاجرت کردند ، هرگز فکرش را هم نمی کردند که خراسان را برای ادامه زندگی انتخاب کنند...
... اگر آنها به خراسان نمی آمدند و همان جا در کردستان باقی می ماندند ..من یک دختر کرد می شدم با یک اسم کردی با پدر و برادرهای به شدت متعصب و غیرتی که اگر دست از پا خطا می کردم قطعن می کشتنم ...ولی نه ... اگر این من ِ الان ، یک دختر کُرد هم بود باز هم طغیانگر بود ... شاید زودتر از اینها انقلاب می کرد و کلن بی خیال همه چیز می شد ... می زد به کوه ، شاید طعمه گرگها وشاید هم نصیب قاچاقچی ها می شد و ممکن بود حتی یک قاچاقچی بین المللی هم بشود و از مرزها خارج  بشود و برود مثلن عراق...
از آن طرف هم اگر خاندان بخارایی (اجداد مادری ام)از بخارا به خراسان نمی آمدند ...شاید الان یک دختر روس بودم ،با چشمانی سبز ، همرنگ چشمهای مامان با یک اسم روسی قشنگ که رقصیدن را خوب بلد بود و خدای موسیقی هم می شد !
ولی تمام این اتفاقات بایک مهاجرت فقط در حد"شاید" در فضا معلق ماند .
نه طعمه گر گها شدم ...نه قاچاقچی بین المللی .... نه به عراق فرار کردم ..نه رقاص شدم و نه موسیقیدان ...قد بلند هم نشدم ..دختر روس و کُرد هم نشدم ...چشمهایم هم قهوه ای شدند همرنگ چشمهای بابا ...
حالا این منم ، بازمانده تقسیمات کوروموزومی : :(XX+XY=1/4XX+1/4XY+1/4XX+1/4XY) .مفتخر به یک نام فامیلی که تاریخ بزرگی را یدک می کشد ، هر چند غمگین ، ولی دوستش دارم!
-----------------------------------------------------------------------------------------
پ .ن.1:اگر حس و حالی باقی ماند ، چرایی مهاجرت عشایر گروس را برایتان خواهم نوشت!
پ.ن.2:اون" 1/4XX"منم ها!
پ.ن.3:اشک سرما.
پ.ن.4: همان اثر پروانه ای

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر