فروخت نام خودش را به ننگ زانو زد
تمام غیرت جنگل پلنگ زانو زد
فقط به خاطر کوهی که دوستش می داشت
فقط به خاطر یک مشت سنگ زانو زد
شکارچی به خودش گفت جوخه آماده
و در مقابل او با تفنگ زانو زد
گلنگدن به سهولت  کشیده شد آتش
 گرفت سینه او بی درنگ زانو زد

محمد سعید شاد / در استکان آخر /نشر جلیل /مشهد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر