رنگ سال سبز آبیه و نه هیچ رنگ دیگه ای

از خودم حالم بهم می خورد از اینکه اینجا نشستم و تند تند این خزعولاتو تایپ می کنم و فقط به یکسری مسائل مزخرف و حاشیه ای گیر دادم و اصلی ترین ها رو بایگانی کردم ...
از خودم بدم میاد که ذهنمو پر کردم ..پر از تصویرهایی که هیچ ربطی به من پیدا نمی کند ... پر از حرفهای چرند  ...تبدیل شدم به یک ادم ابله ... وقتی  که این جور درگیرم ... و هی  افکار عوضی توی ذهنم پسلنگ می زنه....
از خودم بدم میاد وقتی به دور وبرم نگاه می کنم و میبینم بقیه دارند تند تند زندگی می کنند و من همیشه در حاشیه بازی بقیه رو تماشا می کنم .. و بعد عین احمقا سرمو می ندازم پایینو لخ لخ کنان از کنارشان رد می شوم وگاهی هم زل می زنم  به صورتهایشان و انها هم احمقانه تر به من نگاه می کنند که چی ؟ چی میخوای ؟ و من پوزخند بزنم و انها تصور کنند که چه لبخند ملیحی روی لبهامه و این  یعنی هیچی  این یعنی پوچی ... این یعنی خلاء...

باید اتفاقی بیفتد ...باید اتفاقی بیفتد و من حالم از این بهتر بشود .. خیلی بهتر ... که وقتی به سیگار های لعنتی پک می زنم حالم از هر چی سیگار و دود و .. بهم بخوره که یعنی بدنم هنوز سالمه و من تواناییش را دارم که ده شکم بچه بیارم و بچه های خنگ و کثیف و زرزرو و... که یعنی من هم می توانم مثل بقیه خوشحال باشم  و وقتی قاطی حرفای خاله زنکی این و اون میشم لذت ببرم ...
از اهنگای ساسی مانکن و داره دسته اش لذت ببرم ... از دیدن فیلمهای  هندی و تین ایجری ...قلبم تالاپ تالاپ بتپه و برم تو رویا و دست شاهزاده قصه هامو بگیرم ، که یعنی من هم می توانم ... بله اصلا کاری ندارد ... فقط کافیست که بخواهم ... ا
اونوقت بهار میشه فصل زیباییها ... اونوقت از صدای گنجشکها لذت میبرم ... تند تند اس ام اسای مزخرف به این و اون ارسال می کنم و از خوندن جکای لوس از خنده ریسه میرم  و  اونوقت زندگی هم رنگی میشه .. خیلی هم رنگی، مداد رنگی!!!
 آهان تا یادم نرفته چند جلد از این کتابای روانشناسی  و فال هندی و چینی و ایرانی و عربی و مرگ کوفت و درد  هم که چاپ هزارمشونه و هزاران نفر هم اونو ترجمه کردند می خرم و  می ذارم توی قفسه کتابخونه ام به همه با ذوق زدگی میگم این کتابو بخونی ها زندگیتو متحول میکنه !!!!
انوقت ساعتها با هم اتاقیم بحث خواهم کرد  وبعد قانعش خواهم کرد که رنگ سال سبزآبیه نه سبز ... و نه هیچ رنگ دیگه ای !
میگن کار نشد نداره!
------------------
خبری که امروز شوک زده ام کرد (یازدهم اردیبهشت 88)
خبرگزاري فارس: رضا سيدحسيني مترجم باسابقه كشور و خالق كتاب سترگ و تأثيرگذار «مكتبهاي ادبي» در سن 83 سالگي بر اثر ذاتالريه در تهران درگذشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر