مشکوکم این لعنتی بزرگ را


تمام حرکتها طوری چیده می شوند که تو به طور ناخودآگاه وارد یک بازی می شوی ... وارد یک مسیر جدید ! بر حسب عادت است یا از روی کنجکاوی است که هر مسیری سر راهت قرار می گیرد را امتحان می کنی؟!... به هر حال جلو می روی... جلوتر ...
به انتهای مسیر رسیده ای ... خشکت می زند ...آن همه هیجان و انگیزه ای که برای شروع داشتی از بین می رود ... یعنی اینجا هم خبری نبوده است ؟ بیهوده بود آن همه دست و پا زدن و تلاش کردن برای رسیدن؟
در وضعیتی قرار می گیری که نه راه پس داری و نه راه پیش ... بعد مطمئن می شوی که همه چی دست به دست هم داده اند تا تو را هل بدهند ته یک دره عمیق !  
    ------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن.۱: در تمام طول نوشتن این پست ،صحنه های مولهند درایو جلوی چشمم بود !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر