پریشان گویی 2


روسری ام را درست می کنم ، آستین هایم را پایین می کشم .. این آدمها ...امروز خیلی حالم خوب بود ، امروز حا...ل..م .. خانوم موهاتو بپوشون ..
بازهم توی ترافیک گیر کردم ساعت 22 است و من خودم را مرور می کنم .
آهنگی که از ضبط تاکسی پخش می شود اشکهایم را سرازیر می کند . راننده سیگار می کشد . از توی آینه
یواشکی نگاهش می کنم ، که مبادا گریه من را دیده باشد ، هه .. راننده هم اینکاره است ، با پشت دستش
اشکهایش را پاک می کند ... توی عوالم خودش بود  دود سیگار و.. موسیقی و.. اشک و ..ترافیک سنگین .
" من بی قرارم "
انتظار چیزی را می کشم که شاید خوشایند باشد ، باید این اتفاق بیفتد ، هر چه سریع تر ...
" با اینکه رفته اما هنوزم از داغ عشقش دارم می سوزم .. .. نمی تونم من طاقت بیارم ."
نمیدونم چرا فکر می کردم تو دیشب به من زنگ می زنی ...  تا صبح آنقدر منتظر ماندم که نفهمیدم کی خوابم
برد .باید این روش را عوض کنم ، همیشه اینطوری بوده.. من توهم .. تو..
ریسک خطرناکی است این بازی منو نابود خواهد کرد . دیگر تحمل این ریسکهای عجیب و غریب را ندارم ..
حال خوبم بر حال بدم غالب است و این عجیب است . سخت عجیب ... دور سرم پر از علامت تعجب ...
من همچنان در انتظار گودو .
 ---------------------------
پ.ن . ۱. یک اتفاق جدید باید بیفتد از آن دست که خودت خوب می دانی .
پ.ن.۲. این کلمه های توی ذهنم در حال انفجارند،باید منفجر شود ، هر چه سریع تر،دارم دیوانه می شوم ...
پ.ن.۳. هیچ اتفاقی نیفتاده دوستان ، فقط یکم جوگیر شدم و دچار توهم ..
پ.ن.۴.اینجا هم کاریکاتورای خوبی برای دیدن داره حتما سر بزنید .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر