خیلی سخته که ادای خوشحالا رو دربیاری بعد هی به خودت تلقین مثبت کنی که من خوبم ، خوبم، خوبم،آنقدر خوب که در تصور زمین هم نمی گنجد .آرامم ، آرامم ، آرام و این آرامش مجازی ، آرامش قبل از توفان باشد و یا آرامش یک آتشفشان خاموش ...
بعد هی راه بروی... راه بروی ...راه بروی ...
یا بنشینی یک گوشه و زانوهایت را توی بغلت بگیری و زل بزنی به روبرو و آنقدر زل بزنی که چشمهایت از حدقه بزند بیرون !و یا گریه کنی ، گریه کنی ، گریه کنی ...آنقدر گریه کنی که حالت از خودت هم به هم بخورد ...
این وسط هم یک پیدا بشود و بیاید حرفهایی را که تو یک عمر به بقیه دیکته می کردی را به خودت برگرداند و تو با مهربانی احمقانه ای لبخند بزنی ، که این یعنی خفه شو ، خودم همه این چرندیات را حفظم ، یک چیز جدیدتری بگو...
بعد توی تنهایی ات هی مچاله شوی ، هی مچاله تر شوی
مچاله تر
مچاله..
مچا....
.......
....... .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر