راههای میان بر


 وقتهایی هست که آدم دچار پوچی  و بی تفاوتی می شود و در مقابل هر اتفاقی کوتاه می آید و نا خواسته  اجازه می دهد  زندگی همینطور روند طبیعی و خشنش را ادامه دهد بدون اینکه خودش دخل و تصرفی در این روند داشته باشد .
در فیلم  برشهای کوتاه( Short Cuts) با این صحنه ها خیلی زیاد برخورد می کنیم  که به نوعی می توان از آن به عنوان تقدیر نام برد ولی کلمه تقدیر هم کلمه جالبی نیست هر چند نقش پررنگی  را در زندگی انسانهای امیدوار ایفا می کند . این فیلم از نه داستان ویک شعر از ریموند کارور  و در مجموع ده داستان در هم پیچیده که در لس آنجلس و حوالی آن اتفاق می افتند ٬ساخته شده است. در ابتدای این فیلم سه ساعته تلویزیون مکررا از شیوع یک حشره خبر می دهد و کم کم دوربین وارد زندگی ۲۲ شخصیت داستان که به نوعی سرنوشتشان به هم گره خورده است ٬ وارد می شود .
یک چیز کوچک و خوب : *داستان زوج خوشبختی که روز تولد پسرشان نزدیک است٬ مادر کیک تولد را به شیرینی پز نسبتا کج خلقی سفارش می دهد ٬اما قبل از اینکه جشن تولد فرا برسد پسرک بر اثر تصادفی صدمه می بیند و والدین او با درماندگی مرگ او را نظاره می کنند .
در این کشاکش ٬ شیرینی پز که گویی فرشته عذاب و عقوبت است دائما به والدین تلفن می زند تا برای گرفتن کیک به سراغش بروند ٬ والدین به سراغ شیرینی پز می رند .اورا به خاطر تماسهایش سرزنش می کنند و به او می گویند که پسرشان مرده است . شیرینی پز می گوید :
"بگذارید بگم که چقدر متاسفم ٬فقط خدا می دونه که چقد ناراحتم ٬گوش کنید ٬من فقط یک شیرینی پزم و..."
شیرینی پز به آنها شیرینی داغ میدهد و در چنین مواقعی خوردن ٬ کار کوچک و خوبی است.
می توان گفت هر خانواده دچار سرخوردگی هایی در روابط خانوادگیشان می باشند و اکثر  روابط سرد و برحسب عادت است.
"ما وقتی مست می کنیم اوقات خوبی با هم داریم ."
مردها و زنهای فیلم آدمهای بیکار یا سرگردانی هستند و از شغلی به شغل دیگر آویزان و گیج و هراسانند.
آنها شوهر تو نیستند: *مردی که با از دست دادن شغلش پریشان شده به رستورانی می رود که همسرش در آن جا پیشخدمت است .او که بدون هیچ دلیلی می خواهد خودآزاری کندُ با رفتارهای زشت چند مشتری که به همسرش متلک می گویند هم صدا می شود .
شوهرها و زنها توی رختخواب و در کنار هم می خوابند ...خیلی با احتیاط همدیگر را لمس می کنند...با آگاهی کامل به هم دروغ می گویند ٬خیانت می کنند و عادتهای بد خود را همچنان ادامه می دهند .
"شری: اون یک دروغگوست٬ گاهی اوقات برای اینکه خودم را سرگرم کنم ازش یک چیزهایی می پرسم .
ماریان:منظورت چیه؟
شری: فقط برای اینکه ببینم چطور دروغ میگه اون هم خیلی راحت دروغ بعدی رو ردیف میکنه ...منظورم  اینه که بعضی از داستاناش جالبند ...واقعا جالبند."
فیلم با یک زلزله خاتمه پیدا می کند ٬ تلنگری موقتی تا رخوت و سکونی که در خانواده ها جا خوش کرده بود را اندکی دستخوش هیجان کند و از بین ببرد . به تعبیر من تلنگرهایی که باعث می شود این توپ بزرگ و بی حرکت و ساکن در یک سراشیبی قرار گیرد و همچنان به بازی خودش ادامه دهد.
آشغال جمع کن ها ٬ خانه چف ٬ وقتی از عشق حرف می زنیم از چی حرف می زنیم ؟ ٬ در سانفراسیسکو چه می کنی ؟ پاکتها ٬ جعبه ها و چند داستان دیگر از ریموند کارور فیلنامه این فیلم را به وجود آورده است
* عنوان داستانهای ریموند کارور
**تمامی دیالوگها""برای فیلم برشهای کوتاه است.
***خاصیت داستانها ریموند کارور بیان واقعیت کثیف است. داستان زندگی روزمره ٬ افراد تک افتاده و یا به حاشیه رانده شده ٬ افرادی که در یک نومیدی خاموش زندگی می کنند.

بازجو را <باز!><جو!>

نه!
یافتنی ست
بازجویی ست
ـ اسم؟
-............
                    (به خیالشان من آن مهتابِ شقه شده را ندیده ام ؟)
ـ اسم؟
ـ.............
( جسد را به تاریخ غرقه به خون ٬در تالاری دراز بردند و آن چنان با خشونت که روی ِ رویایِ همه ی ِ کودکان عقرب رویید.)
ـ اسم ؟
ـ............
نه ! باز یافته نمی شود
اما
<باز!><جو!>
                                    تالارِ دراز و گلوی پر عقرب را
****
باز جو اینها را نوشته
من سکوت کرده ام !

زنده یاد محمد تقی صبور جنتی / تمام شد و رفت / مشهد /نشر گل آفتابگردان


فروخت نام خودش را به ننگ زانو زد
تمام غیرت جنگل پلنگ زانو زد
فقط به خاطر کوهی که دوستش می داشت
فقط به خاطر یک مشت سنگ زانو زد
شکارچی به خودش گفت جوخه آماده
و در مقابل او با تفنگ زانو زد
گلنگدن به سهولت  کشیده شد آتش
 گرفت سینه او بی درنگ زانو زد

محمد سعید شاد / در استکان آخر /نشر جلیل /مشهد